یک سازمان بیمار ، سازمانی است که در آن عدم اعتماد به محیط کار وجود دارد که ویروسی است و میتواند فرهنگ نامناسبی در محیط کار ایجاد کند. اغلب با رهبری شروع میشود و در کل تیم گسترش مییابد و منجر به چرخهای از بی اعتمادی در سازمان میشود که بر تعامل و بهره وری تاثیر میگذارد. من در کار خود که به صدها سازمان کمک میکنم تا مدیریت استراتژی و فرهنگ شرکت خود را بهبود بخشند، متوجه شده ام که عدم اعتماد اغلب در محیطهای اداری ناکارآمد و بدون استراتژی قرار دارد. زمانی که اعتماد از دست برود، زمان و کار زیادی لازم است تا فرهنگ منفی را کنار بگذاریم .
طبق تجربه من، سه جهت در اعتماد وجود دارد که محیطهای کاری باید سالم باشند: تیم باید به رهبر اعتماد کند، رهبر باید به تیم اعتماد کند و اعضای تیم باید به یکدیگر اعتماد کنند.

ما اغلب در مورد رهبرانی میشنویم که نیاز به کسب اعتماد از کارمندان خود دارند، اما بسیاری از آن ها اهمیت اعتماد به دو جهت دیگر را درک نمیکنند.اعضای تیم که به رهبران خود اعتماد ندارند، احتمالا حداقل تلاش خود را میکنند و برای خروج از تیم برنامهریزی می کنند.
آن ها احتمالا نوآوری نمیکنند زیرا آنچه شما به آنها میگویید را باور ندارند. یکی از اعضای باهوش تیم زمان خود را برای ترک تیم صرف خواهدکرد. این چیزی نیست که شما به عنوان یک رهبر میخواهید، زیرا محیطی ایجاد نمیکند که به یک سازمان اجازه رشد بدهد.
اگر به تیم خود اعتماد ندارید، به احتمال زیاد یا مدیریت خرد میکنید یا اطلاعات را از دست میدهید و به تنهایی یا با گروه منتخبی از افراد روی طرحها کار میکنید.
این میتواند یک چرخه معیوب ایجاد کند، چرا که تیم شما ممکن است با عقب کشیدن حتی بیشتر واکنش نشان دهد.اعتماد به تیم، به شما این امکان را میدهد که به طور مداوم با مدیریت استراتژی اعضا را درمورد مهارتها و مسئولیتهای رهبری آموزش دهید.
تواناییمحول کردن کارها ،خود شما و کارکنان را مسئولترمیکند و نشان دهنده عنصر قوی اعتماد است.
زمانی که شما نماینده نمیشوید، احتمالا برای خودتان یا گروه انتخابی که تصمیم گرفتهاید به آنها اعتماد کنید، حجم کاری ایجاد میکنید.در مسیر اعتماد سوم، عدم اعتماد منجر به احتکار اطلاعات اعضای تیم از یکدیگر میشود. اگر اعضای تیم شما به یکدیگر اعتماد نداشته باشند، ممکن است اطلاعات کلیدی را در اختیار داشته باشند و با این کار میتوانند در کار دیگران دخالتکرده و مانع پیشرفت سازمان بشوند. فضا ممکن است پرتنش یا آرام باشد، در حالی که افراد به سختی به هم اعتماد دارند. این کار میتواند انگیزه شرکت شما برای رسیدن به اهدافش را تضعیف کند.اعتماد میان کارمندان برای سلامت فرهنگ یک شرکت و در نهایت رسیدن به نقطه پایانی آن حیاتی است. اعضای تیم که با اشتراکگذاری اطلاعات راحت نیستند، با اهداف متقابل کار میکنند.
چگونه رهبران ، ناخواسته اعتماد را از بین می برند؟!
عدم اعتماد اغلب از بالا شروع میشود و از طریق سازمان فیلتر میشود. مدیران استراتژی شرکت ممکن است آگاه نباشند که رفتار آنها منجر به این سه جهت بیاعتمادی میشود. دراینجا مثالهایی از مسائل مدیریتی که مشکلات بیاعتماد را ایجاد میکنند آورده شده است:

1- به اشتراک گذاشتن اطلاعات تنها توسط مدیر شرکت یا مدیر مجموعه به جای کل تیم:
اغلب مدیرعامل این نگرش را دارد که اطلاعات تنها باید براساس نیاز به دانش به اشتراک گذاشته شوند. اما اطلاعات مهم راهی برای درز به اعضای تیم دارند و شایعات میتوانند شروع به انتشار کنند، اغلب با مخلوطی از “حقایق” درست و نادرست.
2- اهمیت دادن به یک گروه کوچک، باعث می شود بقیه اعضای تیم شما احساس بیگانه بودن داشته باشند:
اولین مشکلی که من در بین مشتریان زمانی که عدم مشارکت یک مشکل است، پیدا می کنم، درک طرفداری است . ممکن است متوجه نشوید که این کار را انجام میدهید. ممکن است به سادگی افرادی را پیدا کرده باشید که از نزدیک با آنها کار میکنید و بنا به عادت، اغلب به آنها مراجعه میکنید. اما اعضای تیم کاملا از این روش آگاه هستند و این میتواند منجر به بیاعتمادی شود.
3- عدم تناسب بین مسئولیت و اختیارات:
اگر وظایف شغلی مشخص نباشد، میتواند باعث سردرگمی و بیاعتمادی شود.
وقتی به یکی از اعضای تیم مسئولیت یک کار داده میشود، آن ها باید قدرت تطبیق داشته باشند.
4- ایجاد بخش های مستقل از هم در داخل سازمان یا اجازه ندادن به بخش ها برای حمایت کردن از یکدیگر:
این حرکت مستقیما به کار تیمی لطمه میزند.
5-اظهار کنید که شما برای کار گروهی ارزش قائلید اما برای عملکرد فردی به افراد پاداش بدهید:
سازمانها اغلب میگویند که برای کار گروهی و همکاری در شرح ماموریت، چشم انداز و ارزشهای خود ارزش قائل هستند، اما آنها را تعریف نمیکنند و آنها را در کتاب راهنمای فرهنگ خود قابل اجرا نمیکنند. سازمانهایی که برای کار تیمی ارزش قائل هستند، هر روز با انجام کارهایی مانند نگه داشتن اعضای تیم در یک صفحه، آن را زنده نگه میدارند. آنها همچنین اعضای تیم را تشویق میکنند که از دیگران کمک بگیرند تا همه برنده شوند.
چگونه سه جهت اعتماد را توسعه دهیم؟
وقتی متوجه شدید که بیاعتمادی باعث ایجاد فرهنگ بیمار در محیط کار میشود، میتوانید برای بازیابی سلامت و شادابی آن اقدام کنید استراتژی مناسبی تدوین کنید. در اینجا چند نکته برای ایجاد سه جهت اعتماد آورده شده است:
1- اعتماد به رهبر (اعتماد تیم به رهبر):
با دقت رفتار خود را بررسی کنید و مشخص کنید که آیا هر یک از اقدامات بالا را که میتواند اعتماد را از بین ببرد، انجام میدهید یا خیر و اگر چنین است، دست نگه دارید. شفافیت را حفظ کنید و بیش از آنچه فکر میکنید لازم است ارتباط برقرار کنید.
2- اعتماد تیمی (اعتماد رهبر به تیم):
به افراد خود آنچه را که باید انجام دهند، از جمله اطلاعات، جهتگیری، حمایت و غیره را بدهید. کارمندان اگر بلوکهای سازنده را نداشته باشند، نمیتوانند پیشرفت کنند.
3- اعتماد کلی (اعتماد بین اعضای تیم):
افرادی را آزاد کنید که تیم را تضعیف میکنند و رد میکنند.تیم را تضعیف کنید و از تغییر خودداری کنید، حتی اگر آنها رهبر باشند. راههایی برای هم کاری تیمها با یکدیگر ایجاد کنید. مثالها شامل تقسیم کار و وظیفه، رهبری چرخشی در پروژهها و تکالیف کاری روزانه و تسهیل جلسه، ایجاد یک فرهنگ کلی چابک / آموزش دیده و توسعه یک سازمان افقیتر در مقابل عمودی است.
ارزیابی و سنجش ها:
استفاده از انواع ارزیابیها یا نظرسنجیها میتواند به شما کمک کند محیط کار خود را تجزیه و تحلیل کنید تا میزان اعتماد به فرهنگ خود را تعیین کنید.
من ارزیابی رفتار شاخص پیشگویانه (که در کسب وکارم از آن استفاده میکنم)، نظرسنجی اعتماد، ۳۶۰ بررسی فردی و تیمی و بررسی تجربه کارمندان را توصیه میکنم که مدیر، شغل، تیم، سازمان و فرهنگ را اندازه گیری میکنند.ظ
نویسنده
زهرا مددی
کارشناس ارشد MBA

1 دیدگاه
محمد
درشرایط فعلی که دنیا در هرلحظه تغییر میکند مدیریت هم باید در هر لحظه به روز باشد سازمان بیمار فقط مانع پیشرفت و موفقیت سازمان میشود و نتیجه مدیریتی قدیمی و مستبدانه است