رشد کسب و کارها در یک نگاه:
رشد یک کسب و کار هرگز کار آسانی نیست.در واقع، این یکی از سخت ترین کارهایی است که احتمالاً در حرفه خود انجام خواهید داد.عاقلانه است که به استراتژی های رشد نگاه کنیم که بسیاری از شرکت ها در طول زمان به آن روی آورده اند.
به گفته موسسه گارتتر، استراتژی رشد در کسب و کار: برنامه یک سازمان برای غلبه بر چالش های فعلی و آینده، برای تحقق اهداف خود در مسیر توسعه است.
نمونه هایی از اهداف استراتژی رشد شامل:
به تعبیری دیگر، استراتژی های رشد چارچوب هایی هستند که به یک کسب و کار امکان و فضای رشد می دهند.وقتی کسب و کارها به درستی مدیریت و هدایت شوند، اغلب شاهد رشد خود خواهند بود که منجر به رشد و تحقق اهداف استراتژیک می شود.
در دهههای گذشته، بهبود کسبوکار اغلب به معنای افزایش اثربخشی و اتخاذ شیوههای تجاری کارآمدتر در نظر گرفته میشد. این شیوه کار باعث شده است که ذینفعان متفاوت در بسیاری از سازمان ها توسعه پیدا کنند و بخش های مختلف مسئولیت ها و اهداف جداگانه خود را داشته باشند. با اتخاذ اصول طراحی خدمات، شرکتها نه تنها مشتری محورتر میشوند، بلکه متوجه میشوند که چرا در نظر گرفتن شیوههای تجاری از دیدگاه مشتریان بسیار مهم است. مهم ترین پیامی که باید از این موضوع دریافت کرد این واقعیت است که مشتری همیشه شرکت را به عنوان یک موجودیت واحد می بیند. به این ترتیب، یک سازمان چندوجهی و بیطرف به طور کلی دیدگاه و نیازهای مشتری را پشتیبانی نمیکند.
یک استراتژی رشد باید شامل تمام مولفه ها و دارایی های استراتژیک باشد که برای رشد مورد نیاز است.
برای روشن بودن منظور بهتر است تاکید کنیم که ، استراتژی رشد یک برنامه یا طرح بازاریابی نیست ویا فقط یک نقشه راه اجرای تاکتیکی نیست.این یک راهبرد کلی و کامل است که مجموعه ای از تصمیمات کلان را هدایت می کند، اما در سطح بالا و شاخص های کلان سازمان پایش میگردد.
استراتژیهای رشد به صورت کلی همسو کردن تیم بازاریابی و فروش با اهداف بلندمدت تیم مالی وتیم تولید است ، و سپس طراحی و اجرای یک برنامه عملیاتی در مورد چگونگی دستیابی به آن اهداف، در این میان سیاست گذاری های مدیریت منابع انسانی و مدیریت دانش ها و روش های سازمان کیفیت اجرا را متمایز می کند .
یک استراتژی رشد مستلزم آن است که تمام بخشهای درون یک سازمان درگیر، بر رشد شرکت از زوایای مختلف متمرکز شده و به طور کامل یک استراتژی را در بر بگیرند. خوب اولین لازمه چینین رفتار پیوستگی و مشخص بود فرایند ها و رابطه آنها با یکدیگر است که اصطلاحا ورودی و خروجی های آنها در نقشه ای کلان می بایست مشخص باشد . تست 20 اسفند
قبل از عجله برای اجرای یک استراتژی رشد، مهم است که انواع مختلف آن را درک کنید.پس از درک، می توانید بهترین را برای سازمان خود انتخاب کنید که بهترین نتایج را به دست آوریم .
استراتژی رشد توسعه محصول شامل توسعه محصولاتی است که انتظارات مشتری را برآورده می کند یا فراتر می رود. اغلب اوقات، این محصولات نیازهای برآورده نشده ای را که مشتریان انجام می دهند یا نمی دانند، برآورده می کنند.
نفوذ در بازار استراتژی رشدی است که از طریق آن یک کسب و کار تلاش می کند تا سهم بازار را از سایر بازیگران در بازار بگیرد. این اغلب منجر به رقابت بر سر قیمت می شود، یا موقعیت نام تجاری یا خدمات خود را به گونه ای قرار می دهد که بسیار مطلوب تر از رقبا باشد.
استراتژی توسعه بازار یک استراتژی رشد است که یک کسب و کار از آن برای معرفی محصول یا خدمات خود به مخاطبانی استفاده می کند که هنوز به آنها نرسیده است. همانطور که به نظر می رسد، سازمان در حال توسعه بازاری است که در آن محصول یا خدمات خود را بفروشد.
این نوع استراتژی رشد شامل ادغام یا مشارکت با سایر مشاغل در تلاش برای مصرف سریع سهم بازار است. که می تواند شامل ادغام عمودی یا افقی باشد. بر خلاف استراتژی رشد طبیعی و سنتی ، این نوع اغلب شامل جدول زمانی تسریع شده و استقرار سریع منابع و سرمایه برای ایجاد چابک یک کسب و کار یا واحد تجاری است.
مهم است که یک سازمان در چه سطحی از کسب و کار فعالیت می کند، اما نوع مناسب استراتژی رشد می تواند کسب و کار را به سطح بعدی برساند.
استارتآپها محتملترین کاندیداها برای به کارگیری استراتژی رشد هستند، بهویژه اگر توسط سرمایههای مخاطرهآمیز یا سرمایهگذارانی حمایت شوند که برای بازگرداندن سرمایههای خود اهمیتی به انتظار طولانی مدت ندارند حمایت شوند. شتاب و تمایل بیشتری برای دیدن اثرات رشد دارند.
اغلب اوقات استارتاپ هایی را خواهید دید که از استراتژی های رشد محصول استفاده می کنند، زیرا آنها معمولاً در لبه های ارائه محصول با محصولات نوآورانه هستند، اما به تعبیر دیگر تیم های ضعیفی که به دنبال تغییر جهان هستند درصد موفقیت پایینی خواهند داشت اگر ندانند چگونه باید رشد کنند. آمار ثبت شرکت های استارت اپی ار افول و شکست 78 درصد آنها بعد از یکسال خبر می دهد. و این به دلیل عدم آشنایی با روش و مراحل رشد سازمانی است.
کسب و کارهای کوچک اغلب نمونه های درخشانی از رشد(طبیعی ) ارگانیک در عمل هستند.
از آنجایی که آنها یک استارت آپ نیستند، فرآیندها و تیم هایی را ایجاد کرده اند که به آنها اجازه می دهد تا از مرز شکست 2 ساله وحشتناکی که در بالا به آن اشاره کردیم، بگذرند و در تجارت باقی بمانند.با این حال، از آنجایی که آنها مانند یک شرکت سرمایه و پشتوانه عمیق و محکمی ندارند، باید در نحوه خرج کردن پول عاقلانه عمل کنند. شاید یکی از سخت ترین کارها در مدیریت رشد روش های خرج نکردن باشد. بنابراین، به احتمال زیاد کسبوکارهای کوچکی را خواهید دید که از استراتژی نفوذ در بازار استفاده میکنند و بر سر قیمت یا کیفیت با تعداد زیادی از کسبوکارها یا مشتریان تکراری رقابت میکنند.
مهم نیست که یک شرکت چقدر بزرگ می شود، همیشه جایی برای رشد وجود دارد.شرکتهای متوسط و بزرگ تر دارای پشتوانه معمولاً از مدل ادغام و اکتساب استفاده میکنند، زیرا پول نقد و منابع داخلی زیادی دارند که میتوانند به راحتی تیمها یا واحدهای تجاری اضافی را جذب کنند. اما آنها نیز خیلی از دام خرج بی برنامه دور نیستند برای خالی شدن یک سد هرچه قدر بزرک یک سوراخ کافیست. با این حال، به دلیل منابع داخلی بزرگ و استخرهای استعداد، آنها ممکن است از هر یک از استراتژی های رشد دیگر نیز استفاده کنند.
استراتژی های رشد کارساز هستند، اما فقط حرف ما را قبول نکنید. تاریخ مملو از سازمانهای بیشماری است که به دلیل استراتژیهای رشد ثابت شده، مقیاسپذیر بوده و به موفقیت دست یافتهاند. بیایید نگاهی به برخی از موارد بیاندازیم.
وقتی در مورد استراتژی رشد توسعه محصول بحث می کنیم، شرکت های کمی هستند که از موفقیتی که اپل در توسعه محصولات جدید به دست آورده است، پیشی بگیرند.نحوه استفاده از استراتژی رشد توسعه محصول، برای چندین دهه، اپل خود را به عنوان یک مبتکر منحصر به فرد تثبیت کرده است که به طور مداوم محصولات پیشرفته ای را تولید می کند که مشتریان دوست دارند.
آنها آی پاد را توسعه دادند که صنعت موسیقی را متحول کرد.
آنها آیفون را با انقلابی در صنعت گوشی های هوشمند توسعه دادند.
آنها آی پد را توسعه دادند که انقلابی در صنعت تبلت های شخصی ایجاد کرد.
اما همانطور که می بینید، اپل با ارائه محصولات جدید به مشتریان خود سابقه ای ثابت در قفل کردن موفقیت دارد.
نتایج
نتایج گویا و رسا هستند – اپل یکی از محبوب ترین برندهای روی کره زمین است و در نتیجه یکی از با ارزش ترین شرکت های تاریخ است.اپل نه تنها صدها میلیارد دلار ارزش دارد، بلکه آنها در سطح جهانی نیز پیروانی دارند.مشتریان محصولات خود را دوست دارند و در آینده نیز به خرید آنها ادامه خواهند داد.
اوبر نمونه ای عالی از شرکتی است که استراتژی رشد نفوذ در بازار را به خوبی درک کرده و با استفاده از تقریباً تمام عناصر این نوع استراتژی، رشد را تسهیل کرده است. نحوه استفاده از استراتژی رشد نفوذ در بازار، اوبر یک برنامه ارجاع برای رانندگان ایجاد کرد که به آنها امکان می داد علیرغم فعالیت در بازار رقابتی پر از رقابت، به شدت آموزش وگسترش دانش یابند. رانندگان اوبر می توانند دوستان خود را به این پلتفرم معرفی کنند و به علاقه مندان اعتبار رایگان اوبر برای ثبت نام به عنوان یک راننده جدید ارائه دهند. هنگامی که آن راننده فعال شد، راننده ارجاع کننده پول نقد و اعتبار رایگان به دست آورد.
در مورد پیک ها هم همینطور بود.
هنگامی که پیک های موجود، رانندگان جدید را به پلتفرم ارجاع می دادند، راننده جدید پاداش نقدی هنگفتی دریافت می کرد که گاهی تا 2500 دلار ارزش دارد.در ازای آن، راننده ارجاع دهنده نیز همان سطح پاداش نقدی را دریافت می کند.
نتایج
این نوع برنامه ارجاع به اوبر اجازه میدهد تا به باشگاه پیک ها و رانندگان خود دسترسی داشته باشد و با سرعتی رشد کند که اکثر شرکتها هرگز تجربه نکردهاند.اوبر آنقدر سهم بازار را به دست آورد که شرکت های تاکسیرانی موجود اعلام ورشکستگی کردند و به اوبر این امکان را داد که نه تنها بازار حمل و نقل را کاملاً متحول کند، بلکه خود را به عنوان یکی از شرکت های لجستیک برتر جهان معرفی کند.
نایک مترادف با رشد سریع در آن چیزی است که زمانی مقوله ای بود که شکستن آن بسیار دشوار بود.
نحوه استفاده از استراتژی رشد توسعه بازار
نایک خطراتی را پذیرفت که مانند هیچ شرکت پوشاک دیگری پیش از این ریسک نکرده بود. در روزهای اولیه نایک، این شرکت اساساً با پیشنهاد مایکل جردن قراردادی به ارزش 500000 دلار در سال، از سال 1984، منعقد کرد اسپانسر گران ترین مرد بسکتبال بودن هزینه بالایی داشت.
این معامله که در مجموع 7،000،000 دلار بود، به این معنی بود که نایک تقریباً تمام بودجه بازاریابی خود را صرف آن حمایت مالی می کرد.همانطور که مایکل جردن به تسلط خود در زمین بسکتبال ادامه داد، نایک در نتیجه حمایت مالی به رشد خود ادامه داد.
آنها به یک نام آشنا تبدیل شدند که منجر به یک سری حمایت های مالی دیگر شد و اثر گلوله برفی همچنان ادامه داشت – نوآوری و ریسک کردن.
نتایج
نایک اکنون نامی شناخته شده است و یکی از بزرگ ترین نام ها در ورزش است. آنها در اوایل ریسک پذیرفتند، سپس به این کار ادامه دادند، تا اینکه خندقی در اطراف خود ساختند که رقابت با آن بسیار سخت است.
فیسبوک که اخیراً برند و نام شرکتی خود را به متا تغییر داده است، در مدت زمان نسبتاً کوتاهی به رشد نجومی دست یافته است.
نحوه استفاده از استراتژی رشد، ادغام و مشارکت
فیسبوک از استراتژیهای رشد مختلفی استفاده کرده است، اما مسلماً مهمترین آنها خرید شرکتهای فناوری امیدوارکننده مانند واتساپ و اینستاگرام بوده است.از آنجایی که این پلتفرمها در سطح جهانی طرفداران زیادی پیدا کردند، فیسبوک با خرید آن شرکتها و استفاده از آن پلتفرمها برای تبلیغ یکدیگر سرمایهگذاری کرد.
نتایج
متا اکنون بزرگترین مجموعه پلتفرم های رسانه های اجتماعی روی کره زمین است که تعداد کاربران فعال روزانه آن بیشتر از مجموع بسیاری از پلتفرم های رسانه های اجتماعی دیگر است.در نتیجه، این شرکت میلیونرهای بیشماری و همچنین تعداد زیادی میلیاردر را به خدمت گرفته است.
به سختی می توان گفت که بهترین استراتژی رشد چیست، زیرا هر کسب و کاری اهداف و مقاصد خاص خود را دارد و به همین دلیل، هر کدام باید پس از بررسی و مشاوره بهترین استراتژی رشد را برای خود به کار گیرند.قطعا مشاوران در انتخاب و هدایت این امر نقش پر رنگی داشته اند و خواهند داشت. زیرا بیش از شما در شرکت ها و شکست ها و پیروزی ها زیسته اند. و تجربه گوناگون و دانش بروز تری دارند استخدام چنین کسی در سازمان اگر غیر ممکن نباشد می تواند خیلی بعید و یا گران باشد.
فرآیند همون نخیه که دونههای یه تسبیحو به هم وصل میکنه تا محصولی با ارزش خلق بشه
بازمهندسی فرایند یعنی تعویض لاستیک هایی که سرعت سازمان رو در مسیر موفقیت کم می کنه
اگر سوالات شما در این بخش پاسخ داده نشده بود از طریق فرم مشاوره سوالات خود را مطرح کنید. کارشناسان ما به سرعت پاسخ شما را خواهند داد.
مهندسی مجدد و بازطراحی اساسی کل سیستم و فرآیندهای کسب و کار شامل مشاغل، ساختارهای سازمانی، سیستم های مدیریتی، ارزش ها و باورها یک سازمان در راستای دستیابی به بهبود عملکرد آن است.
تلاش برای ایجاد تغییرات اساسی می تواند پرهزینه باشد، و در صورت عدم موفقیت، موجب از دست رفتن نقدینگی میشود یا با ایجاد تأثیر نامطلوب بر بهرهوری سازمان میتواند آن را با شکست مواجه سازد. بهترین زمان برای انجام این کار، زمانیست که حیات سازمان در خطر باشد.
اولین گام تشخیص نیاز به انجام بازمهندسی فرآیندهای کسب و کار برای سازمان است.
حداقل سه مورد متمایز برای مهندسی مجدد فرآیند کسب و کار مورد نیاز است.
یک- اکثر فرآیندها ناکارآمد هستند و نیاز به طراحی مجدد دارد. منظور از فرآیندها، عموماً جریان های کاری است که شامل فعالیت های انجام کار، نتایج کار و چگونگی تقسیم کار بین افراد، ماشینها و بخشهای سازمان است.
دو- تغییرات اساسی مدیریت که شامل ساختارها، نظامها، ارزشها و باورهایی که باید در سازمان شکل بگیرند، است.
سه- تغییر فرآیند و ارزشها نیاز به دانش قوی دارند که باید مورد توجه قرار گیرد.
به عنوان یک مدیر که مایل به تغییر هستید، باید دائماً فرآیندهای خود را ارزیابی کنید تا خواسته های جامعه در حال تحول و مشتری رو به رشد خود را برآورده کنید.
بیایید یک سناریوی موردی را در نظر بگیریم تا به شما کمک کند اهمیت بازمهندسی فرآیند کسب و کار را درک کنید:
مشتری الف از یک شرکت خاص کالایی سفارش داده است، اما هنوز سفارش خود را دریافت نکرده است. او نگران میشود و با شرکت تماس می گیرد تا دلیل آن را بپرسد.
اپراتور پاسخ می دهد: “اجازه دهید من شما را به بخش حسابداری منتقل کنم تا بررسی شود که آیا سفارش شما فاکتور شده است.”
حالا مشتری باید دوباره مشکل خود را به بخش حسابداری توضیح دهد و حسابداری پاسخ میدهد: «سفارش شما را فاکتور کردیم، اما از وضعیت ارسال اطلاع نداریم. باید با بخش تدارکات صحبت کنید.»
پس از آن، مشتری با بخش تدارکات تماس می گیرد و دوباره وضعیت را توضیح می دهد.
مدیر تدارکات پاسخ می دهد: «اگرچه باید سفارش تحویل داده می شد، اما من هنوز سفارش را از بخش تولید دریافت نکردهام. لطفا یک دقیقه صبر کنید من تلاش میکنم با آنها تماس بگیرم تا بفهمم چه اتفاقی افتاده است.»
سپس، مدیر تولید سعی می کند به حل این وضعیت کمک کند. او که احساس می کند مشتری در حال عصبانی شدن است، می گوید: «آقا متأسفم، تقصیر بخش انبار است. شخصی سفارش شما را در انبار نهایی فراموش کرده است. در اسرع وقت آن را برای شما ارسال خواهیم کرد.»
سناریوی فوق چیزی است که در یک شرکت بدون بازمهندسی فرآیند کسب و کار اتفاق می افتد.
فرآیند کسب و کار به استراتژی سازمانی شما حیات می بخشد. مدیریت فرآیند کسب و کار برای فعالیتهای شما و در تعریف و توسعه آموزش شما بسیار مهم است. بدون مدیریت صحیح فرآیند کسب و کار، سازمان شما متلاشی ، فعالیتهای شما ناسازگار و ناکارآمد و همچنین برنامه های آموزشی شما به ندرت دقیق یا تاثیرگذار خواهد شد. آنچه که رهبران فکر میکنند به آموزش نیاز دارد، فرآیند کسبوکار یک سازمان است، در حالی که در واقعیت نیاز به بازنگری اساسی فرآیند کسبوکار و برنامه های خود دارند.
بهبود فرآیند کسب و کار یک روش تعریف شده برای توسعه، آزمایش، تایید، اجرا و ارزیابی تغییرات در فرآیند است. هدف از بهبود فرآیند کسب و کار ارزیابی، بهبود و تکامل مداوم عملیات کسب و کار برای تغییر استراتژی، تغییرات بازار و به دست آوردن مزیت رقابتی نسبت به رقبا است.
دلایل متعددی وجود دارد که باعث شکست بهبود فرآیند کسب و کار می شود ، از جمله:
مستندات فرآیند کسب و کار در سازمان وجود نداشته است.
روش رسمی برای بهبود فرآیند کسب و کاروجود نداشته است.
بهبود فرآیندها بدون هدف و نقشه راه تعیین شده، اجرا شده است
نقشه فرآیند کسب و کار هرگز انجام نشده و یا به اشتباه انجام شده است
اعتبارسنجی در مورد فرآیندهای کسب و کار انجام نشده است.
فرآیند قبل از تایید و اجرای تغییرات جدید تست نشده است.
ارزیابی مستمر عملیات و فرآیندهای جاری انجام نشده است.
اتصال نادرست فرآیند کسب و کار به آموزش به درستی ارتباط داده نشده است.
فرآیند کسب و کار استراتژی سازمانی را عملیاتی می کند. به همین دلیل، داشتن یک استراتژی کاملاً تعریف شده به عنوان مبنای فرآیند کسب و کار بسیار مهم است.
فرآیند کسب و کار اساس طراحی و محتوای آموزشی است. به همین دلیل داشتن فرآیندی که به خوبی تعریف شده باشد، روش مدیریت فرآیند رسمی و ارتباط مداوم با آموزش برای به روزرسانی و توسعه محتوای جدید بسیار مهم است.
اگرچه به نوع سازمان بستگی دارد، اما شاخصهای رایج فرآیند کسبوکار عبارتند از:
ناهماهنگی عملیاتی که منجر به ناکارآمدی عملیاتی می شود. بسیاری از کسبوکارها به واریانس عملیاتی خود برای تشخیص فرآیند کسبوکار بهعنوان دلیل اصلی ناکارآمدی عملیاتی خود نگاه نمیکنند.
انحرافات عملکردی که منجر به مسائل عملیاتی می شود. واریانس عملکرد عملیات اغلب نشان دهنده عدم پایبندی به فرآیند و/یا شکاف در مستندات فرآیند موجود است.
عملکرد آموزشی ضعیف یکی از دلایل اصلی که برای ناکارآمدی برنامه آموزشی وجود دارد، فقدان فرآیند یا شکاف های قابل توجه فرآیند است.
گردش مالی بالا فرآیندهای ناکارآمد و ناسازگار منجر به آشفتگی عملیاتی می شود. در هرج و مرج ارتجاعی موفق ماندن سخت است.
رضایت و مشارکت پایین کارکنان.
اینها تنها تعدادی از نشانه های بسیاری از مشکلات در فرآیند کسب و کار هستند.
کاملا! به خصوص اگر در آینده اهداف رشد و/یا کسب داشته باشند ، نقشه برداری فرآیند کسب و کار ، اسناد و مدیریت برای هر دو بسیار مهم است.
گروه مهندسین مشاور رسا (شرکت راهبران سیستم آتیه) در سال 1386 با اعتقاد به اصل مشتریمداری، توسط آقای دکتر امیر شکاری و با پشتوانه علمی کارشناسان خبره دانشگاهی و صنعتی، با هدف ارائه خدمات در زمینه بهبود عملکرد سازمانها، بنیانگذاری شد. این مجموعه در راستای ارائه خدمات تخصصی و آموزشی به سازمانهای صنعتی و خدماتی، تا کنون موفق به اجرای قریب به 250 پروژه در سیستمهای مدیریت کیفیت و بهبود عملکرد در سطح ملی و بینالمللی و برگزاری بیش از 200000 نفر ساعت دورهی آموزشی مرتبط گردیده است.
آدرس:
تهران – خیابان سهروردی شمالی کوچه مهاجر پلاک ۳۴واحد ۱
کدپستی: 1555813515
تلفن: 86045213–۸۸۵۱۷۲۶۸