بهینهسازی فرآیندهای سازمانی در مدیریت فرایند کسبوکار (BPM) به عنوان یک رویکرد کلیدی در عملکرد سازمانها، به دنبال این است که تمامی مراحل و فعالیتها در زنجیره ارزش به طور مؤثر و کارآمد انجام شوند. هدف اصلی این رویکرد، ارائه ارزشی است که برای مشتریان دارای اهمیت و ارزشمند باشد. در واقع، هر چه ارزشی که مشتری درک میکند بیشتر باشد، تمایل او به پرداخت هزینه برای دریافت آن نیز افزایش خواهد یافت.
در این راستا، اهمیت کارایی و بهرهوری در فرایندهای تحویل محصولات و خدمات غیرقابل انکار است. فرایندهایی که بدون اتلاف زمان و منابع اجرا میشوند، به سازمانها این امکان را میدهند که حاشیه سود مناسبی را کسب کنند. به همین دلیل، بهبود فرایند به عنوان یک فعالیت حیاتی در دستیابی به این هدف در نظر گرفته میشود.
بهینهسازی فرآیندهای سازمانی (BPI) به معنای انجام اقداماتی است که به منظور همسویی و بهینهسازی عملکرد یک فرایند خاص با استراتژیهای سازمانی و انتظارات مشتری صورت میگیرد. این فرایند شامل مراحل انتخاب، تحلیل، طراحی و اجرای فرایند بهبودیافته است.
برای دستیابی به بهبود مؤثر، فرایند جدید باید مراحل مشخصی را طی کند و از اصول طراحی خاصی پیروی نماید. این مراحل شامل شناسایی نیازهای مشتری، تحلیل وضعیت فعلی، طراحی فرایند جدید، پیادهسازی و ارزیابی عملکرد آن است.
شناسایی نقاط ضعف و گلوگاههای فرآیندها + بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
برای بهینهسازی فرآیندهای سازمانی ، مفهوم گلوگاهها یا قیفها به وضوح تأثیرگذار است و میتواند عملکرد کل یک فرآیند را تحت تأثیر قرار دهد. یک جمله خیلی معروف است که می گوید “توان یک زنجیر به اندازه توان ضعیفترین حلقه آن است”، در فرآیندهای کسب و کار نیز عملکرد کلی به عملکرد ضعیفترین فعالیتها بستگی دارد. بنابراین، شناسایی و بهبود این فعالیتها از اهمیت بالایی برخوردار است.
گلوگاهها به عنوان نقاط ضعف در یک فرآیند شناخته میشوند و میتوانند به شکل قابل توجهی بر خروجی سازمان تأثیر بگذارند. این نقاط ضعف معمولاً منجر به کاهش درآمد یا افزایش هزینههای عملیاتی میشوند. از این رو، شناسایی و رفع گلوگاهها میتواند به بهبود عملکرد کلی فرآیند و در نهایت به افزایش کارایی سازمان کمک کند.
گلوگاهها را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: گلوگاههای کوتاهمدت و بلندمدت. گلوگاههای کوتاهمدت معمولاً ناشی از مشکلات موقتی هستند، مانند غیبت ناگهانی یک همکار که میتواند موجب تأخیر در انجام وظایف شود. این نوع گلوگاهها اگرچه به نظر کوچک میآیند، اما میتوانند به انباشت کار و ایجاد فشار در فرآیند منجر شوند.
در مقابل، گلوگاههای بلندمدت عموماً تأثیرات مخربتری دارند و به دلیل عدم توجه به گلوگاههای کوتاهمدت ایجاد میشوند. این گلوگاهها میتوانند به مرور زمان به مشکلات بزرگتری تبدیل شوند و نیاز به توجه فوری و استراتژیک دارند.
شناسایی و مدیریت گلوگاهها نه تنها به بهبود کارایی فرآیندها کمک میکند، بلکه میتواند به افزایش رضایت مشتری و بهبود عملکرد کلی سازمان منجر شود. بنابراین، توجه به این نقاط ضعف و تلاش برای رفع آنها باید در اولویت برنامههای بهبود فرآیندهای کسب و کار قرار گیرد.
ابزارهای مدرن برای بهبود فرآیندهای کسبوکار + بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
مدلسازی فرآیندهای کسب و کار یکی از جنبههای کلیدی در بهینهسازی فرآیندهای سازمانی به شمار میرود. ابزارهای متنوعی برای این منظور توسعه یافتهاند که هر کدام ویژگیها و مزایای خاص خود را دارند. در ادامه، به بررسی هفت ابزار مهم در این زمینه خواهیم پرداخت.
نمودارهای SIPOC یکی از ابزارهای متداول در متدولوژی Six Sigma هستند. این نمودارها به بهینهسازی فرآیندهای سازمانی کمک میکنند تا به وضوح تأمینکنندگان، ورودیها، فرآیندها، خروجیها و مشتریان هدف را شناسایی و تحلیل کنند. با استفاده از این ابزار، میتوان نقاط قوت و ضعف فرآیندهای موجود را شناسایی کرد و بهبودهای لازم را اعمال نمود.
نمودارهای UML (Unified Modeling Language) نیز ابزار دیگری برای مدلسازی فرآیندها هستند که به بهینهسازی فرآیندهای سازمانی کمک می کنند. این نمودارها به مهندسان نرمافزار این امکان را میدهند که به صورت استاندارد فرآیندها را تحلیل و طراحی کنند. UML شامل 14 نوع مختلف از نمودارها است که به دو دسته کلی ساختاری و رفتاری تقسیم میشود. نمودارهای ساختاری به بررسی ساختار فرآیندها میپردازند، در حالی که نمودارهای رفتاری بر روی افراد و فعالیتهای مرتبط تمرکز دارند.
نقشههای فرایند BPMN (Business Process Management & Notation) یکی از بهترین و کاربردیترین ابزارها برای طراحی و بهینهسازی فرآیندهای سازمانی به شمار میروند. این ابزار به طور خاص برای مدلسازی انواع مختلف فرآیندهای سازمانی طراحی شده است و از نمادها و عناصر بصری استاندارد برای نمایش جریان کار استفاده میکند. BPMN به سازمانها کمک میکند تا فرآیندهای پیچیده را به شکلی شفاف و مقیاسپذیر طراحی کنند.
مدل IPO (Input-Process-Output) یکی دیگر از روشهای ساده و کاربردی در مدلسازی فرآیندها است. این مدل به شناسایی ورودیها، فعالیتها و خروجیهای حاصل از یک فرآیند کمک میکند. با استفاده از این مدل، سازمانها میتوانند به راحتی فرآیندهای خود را تحلیل و بهبود بخشند.
نقشهبرداری جریان ارزش (VSM) یکی از ابزارهای مهم در مدلسازی بهینهسازی فرآیندهای سازمانی است که به شناسایی و تحلیل مراحل مختلف یک فرآیند میپردازد. هدف اصلی این روش، شناسایی نقاط ضعف و مقاطعی است که منجر به اتلاف زمان یا هزینه میشوند. با استفاده از نقشهبرداری جریان ارزش، سازمانها میتوانند مراحل غیرضروری را حذف کرده و با بهینهسازی و طراحی مجدد فرآیندها، بهرهوری و عملکرد خود را بهبود بخشند.
در این روش، چندین عنصر کلیدی وجود دارد که به شناسایی مشکلات کمک میکند. به عنوان مثال، “انتظار” به تأخیر ناشی از گلوگاهها در فرآیند اشاره دارد، در حالی که “حرکت” به مراحل غیرضروری که باعث طولانی شدن فرآیند میشوند، مربوط میشود. همچنین “حمل و نقل” به بهینهسازی مراحل مربوط به تدارکات و جابجایی اشاره دارد و “تولید بیش از حد” به مدیریت تولید بیشتر از تقاضا میپردازد. “پردازش بیش از حد” نیز به صرف زمان اضافی بر روی مراحل فرآیند اشاره دارد و “نقص” به نیاز به انجام مجدد مراحل یا حذف آنها مربوط میشود.
در کنار نقشهبرداری جریان ارزش، نمودارهای گانت (Gantt Charts) نیز یکی از ابزارهای قدیمی و شناخته شده برای مدیریت و مدلسازی فرآیندها هستند. این نمودارها با مشخص کردن زمان شروع و پایان هر فعالیت، افراد مرتبط و مدت زمان انجام آنها، به سازمانها کمک میکنند تا دید کلی از فرآیندها و مراحل مختلف آنها به دست آورند. با این حال، نمودارهای گانت بیشتر برای فرآیندهای زمانمحور مناسب هستند و در مورد فرآیندهای پیچیده کارایی کمتری دارند.
مدل IPO (Input-Process-Output) نیز یکی دیگر از روشهای ساده و کاربردی در مدلسازی فرآیند است. این مدل به شناسایی ورودیها، فعالیتها و خروجیهای حاصل از یک فرآیند میپردازد. ورودیها شامل منابع و دادههایی هستند که به فرآیند وارد میشوند، در حالی که فرآیند به مجموعه فعالیتها و عملیاتهایی اشاره دارد که بر روی این ورودیها انجام میشود. خروجیها نیز نتایج یا محصولات نهایی هستند که از فرآیند حاصل میشوند. این مدل به دلیل سادگی و وضوح خود، به راحتی قابل درک و پیادهسازی است.
نرمافزار تجزیه و تحلیل فرآیندهای کسبوکار+ بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
نرمافزار تجزیه و تحلیل فرآیند به مجموعهای از ابزارها و نرمافزارها اشاره دارد که به منظور استخراج، کشف و مدلسازی دادههای مربوط به فرآیندها طراحی شدهاند. این نرمافزارها به کسبوکارها کمک میکنند تا با تحلیل دادههای فرآیند، به درک بهتری از عملکرد خود دست یابند و بهبودهای لازم را در این زمینه اعمال کنند.
پلتفرمهای هوش فرآیند با جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به فرآیندها، بینشهای ارزشمندی را در خصوص عملکرد و کارایی آنها ارائه میدهند. این بینشها میتوانند به مدیران و تصمیمگیرندگان کمک کنند تا نقاط قوت و ضعف فرآیندهای موجود را شناسایی کنند و به بهینهسازی آنها بپردازند.
یکی از جنبههای مهم این نرمافزارها، فرآیند کاوی است. فرآیند کاوی یک رشته تحلیلی است که به جمعآوری، تجزیه و تحلیل و مدلسازی دادههای فرآیند ثبتشده در سیستمهای فناوری اطلاعات میپردازد. این فناوری به کسبوکارها این امکان را میدهد که الگوهای موجود در دادهها را شناسایی کرده و از آنها برای بهبود فرآیندها بهرهبرداری کنند.
وظیفه کاوی نیز یکی دیگر از فناوریهای نوظهور در این حوزه است که به کسبوکارها کمک میکند تا با نظارت بر تعاملات کاربران، نحوه انجام وظایف درون سازمان را درک کنند. این فناوری به ویژه در ثبت تعاملات کاربران بر روی دسکتاپ و انجام وظایف در نرمافزارهایی مانند صفحات گسترده کاربرد دارد. به این ترتیب، سازمانها میتوانند به طور دقیقتری نحوه انجام کارها را بررسی کرده و در صورت لزوم تغییرات لازم را اعمال کنند.
نرمافزار مدلسازی فرآیند نیز ابزاری کلیدی در این زمینه است. این نرمافزارها به صورت تصویری یا گرافیکی، فرآیندها و گردشهای کاری را نمایش میدهند. مدلسازی فرآیند به ضبط و تجزیه و تحلیل جریان کار، اطلاعات و منابع موجود در یک فرآیند کمک میکند و شناسایی ناکارآمدیها، تنگناها و زمینههای بهبود را آسانتر میسازد. با استفاده از این ابزار، سازمانها میتوانند مدلهای خود را پردازش و اجرا کنند و به بهبود مستمر فرآیندهای خود بپردازند.
دوقلوی دیجیتال سازمان (DTO) به عنوان یک مفهوم نوین در این حوزه مطرح است. این مدلهای مجازی از فرآیندها، خدمات یا ساختارهای سازمانی، به کسبوکارها این امکان را میدهند که سناریوهای مختلف را شبیهسازی کنند و تأثیرات احتمالی تغییرات را پیشبینی نمایند. این شبیهسازیها میتوانند به تصمیمگیریهای بهتر و بهینهسازی فرآیندها کمک شایانی کنند.
نقش تحلیل دادهها در بهبود فرآیندها + بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
تحلیل داده یا Data Analysis به فرآیند بررسی، پاکسازی، تبدیل و مدلسازی دادهها اشاره دارد که هدف آن کشف اطلاعات ارزشمند و پشتیبانی از تصمیمگیری است. این فرآیند شامل استفاده از تکنیکها و ابزارهای آماری و تحلیلی برای تفسیر دادههای ساختاریافته و بدون ساختار از منابع مختلف میباشد. تحلیل دادهها به سازمانها این امکان را میدهد که با ارزیابی دقیق اطلاعات، تصمیمات آگاهانهتری بگیرند، روندها را پیشبینی کنند و کارایی عملیاتی خود را بهبود بخشند.
تحلیل دادهها از روشهای کمی و کیفی برای استخراج و تحلیل اطلاعات استفاده میکند و به مدیران و تصمیمگیران کمک میکند تا تصمیمهای مؤثرتری اتخاذ کنند. این مهارت نه تنها در دنیای کسبوکار بلکه در علوم مختلف نیز کاربرد دارد و با گذشت زمان، اهمیت آن به ویژه در بهبود تصمیمگیریها و برنامهریزیهای استراتژیک بیشتر میشود.
در عصر دیجیتال، تحلیل داده به یکی از ابزارهای حیاتی برای سازمانها تبدیل شده است. با ظهور کلانداده، حجم عظیمی از دادهها تولید میشود که در صورت آنالیز صحیح، میتوانند به اطلاعات ارزشمندی منجر شوند و کسبوکارها را به طور قابل توجهی متحول کنند. این فرآیند به سازمانها کمک میکند تا اطلاعات را درک کرده و به دانشی عملی تبدیل کنند که میتواند برای بهبود محصولات و خدمات، افزایش تجربه مشتری، سادهسازی عملیات، بهینهسازی فرآیندهای سازمانی و افزایش سودآوری مورد استفاده قرار گیرد.
تحلیل دادهها در بهینهسازی فرآیندهای سازمانی اهمیت ویژهای دارد. بسیاری از ارزشهای فعلی کسبوکارها به حضور آنلاین آنها بستگی دارد و در این راستا، تحلیل اطلاعات نقش کلیدی ایفا میکند. به عنوان مثال، در صنعت مراقبتهای بهداشتی، تحلیل دادهها میتواند به پیشبینی شیوع بیماریها و بهبود مراقبت از بیماران کمک کند. در حوزه مالی نیز، این تحلیلها میتوانند برای ارزیابی ریسک، کشف تقلب و تصمیمگیریهای سرمایهگذاری به کار گرفته شوند.
بهترین راهکارها برای پیادهسازی بهبود فرآیندها + بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
موفقیت در پیادهسازی مدیریت فرآیندهای کسب و کار (BPM) و بهینهسازی فرآیندهای سازمانی ، به دقت در اندازهگیری خروجیها و فواید حاصل از این سیستم بستگی دارد. بدون این اندازهگیری، سازمانها نمیتوانند ارزیابی کنند که آیا خودکارسازی فرآیندها واقعاً به بهبود عملکرد کسب و کار کمک کرده است یا خیر. این مسئولیت عموماً به عهده مالک فرآیندها است که باید به طور مستمر به ارزیابی و بهبود فرآیندها بپردازد.
برای اندازهگیری نتایج BPM، تمرکز بر نوع خاصی از دادهها اهمیت ویژهای دارد. این دادهها میتوانند شامل معیارهای کلیدی عملکرد (KPIs)، زمان پردازش، هزینهها و رضایت مشتریان باشند. با تحلیل این دادهها، سازمانها میتوانند نواقص موجود در فرآیندها را شناسایی کرده و به بهبود آنها بپردازند.
اگر در ارزیابی نتایج به این نتیجه رسیدید که اهداف تعیین شده برآورده نشدهاند، این امکان وجود دارد که فرآیندها و مشکلات موجود را اصلاح کنید تا به اهداف مورد انتظار دست یابید. بهینهسازی فرآیندهای سازمانی ، معمولاً به مرور زمان و با تلاش مستمر انجام میشود و نیاز به صبر و پیگیری دارد. به همین دلیل، توجه به جزئیات و استفاده از دادههای دقیق در این مسیر، میتواند به سازمانها کمک کند تا به نتایج مطلوب دست یابند و بهرهوری خود را افزایش دهند.
مراحل کلیدی برای بهبود و بهینهسازی فرآیندهای کسب و کار + بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
بهبود و بهینهسازی فرآیندهای سازمانی یکی از کلیدیترین اقدامات برای افزایش کارایی و اثربخشی در سازمانها است. این فرآیند شامل مراحل مشخصی است که در ادامه به تفصیل به آنها پرداخته میشود.
برای شروع بهینهسازی فرآیندهای سازمانی ، باید یک فرآیند واحد که نیاز به بهبود دارد شناسایی شود. این مرحله شامل بررسی و تحلیل فرآیندهای موجود است تا مشخص شود کدام یک از آنها بیشترین زمان و منابع را مصرف میکنند. برقراری ارتباط با ذینفعان و اعضای تیم میتواند به شناسایی نقاط ضعف کمک کند. انتخاب یک فرآیند با پیچیدگی کمتر و زمان کوتاهتر برای بهینهسازی، میتواند نتایج سریعتری به ارمغان آورد و انگیزهای برای بهبودهای بزرگتر در آینده فراهم کند.
پس از شناسایی فرآیند، گام بعدی تعیین اهداف بهینهسازی فرآیندهای سازمانی است. این اهداف باید شامل اهداف کلی و همچنین اهداف کوچکتر و قابل اندازهگیری باشند. درک واضحی از آنچه بهینهسازی به همراه خواهد داشت، مانند صرفهجویی مالی یا زمانی، ضروری است. این اهداف باید بهطور شفاف به مدیران و ذینفعان منتقل شود تا همه افراد درک یکسانی از اهداف داشته باشند.
برای درک بهتر فرآیند، باید یک نقشه بصری از بهینهسازی فرآیندهای سازمانی ترسیم شود. این نقشه میتواند به شفافسازی مراحل مختلف فرآیند و نحوه تعامل اجزای مختلف کمک کند. استفاده از ابزارهای مدلسازی BPM میتواند به ارائه یک نمای استاندارد و قابل فهم از جریان فرآیند کمک کند.
با داشتن نقشه فرآیند، میتوان به تجزیه و تحلیل بهینهسازی فرآیندهای سازمانی پرداخت و نقاط ضعف و ناکارآمدیها را شناسایی کرد. این تحلیل شامل بررسی گلوگاهها، اختلالات ارتباطی و مراحل بیارزش است. بازخورد ذینفعان در این مرحله بسیار ارزشمند است و میتواند به شناسایی مشکلات و راههای بهبود کمک کند.
شناسایی وظایفی که میتوانند خودکار شوند، میتواند به بهبود سریع فرآیندها کمک کند. خودکارسازی میتواند گلوگاههای دستی را حذف کرده و به کاهش ناکارآمدیها کمک کند. ارزیابی منابع مالی و زمانی که با خودکارسازی صرفهجویی میشود، میتواند توجیهی برای سرمایهگذاری در نرمافزارهای مدیریت بهینهسازی فرآیندهای سازمانی (BPMS) باشد.
قبل از پیادهسازی، باید اطمینان حاصل شود که طراحی مجدد فرآیند با اهداف تجاری مطابقت دارد. یک نرمافزار مدلسازی فرآیند میتواند در اندازهگیری تأثیرات و ارائه توصیههایی برای بهبود کمک کند.
تست و تضمین کیفیت از مراحل حیاتی هستند که باید قبل از اجرای کامل فرآیند جدید انجام شوند. این آزمایشها به شناسایی مشکلات احتمالی کمک کرده و از نیاز به طراحی مجدد پس از استقرار جلوگیری میکنند.
پس از اجرای فرآیند جدید، باید بهطور مداوم کارایی و اثربخشی آن مورد ارزیابی قرار گیرد. با تغییر شرایط بازار و نیازهای کسبوکار، فرآیندها نیز باید بهروزرسانی شوند. جمعآوری بازخورد از ذینفعان و نظارت بر عملکرد فرآیند میتواند به شناسایی مشکلات جدید کمک کند و به بهبود مستمر منجر شود.
با پیروی از این مراحل، مدیران میتوانند به بهبود و بهینهسازی فرآیندهای سازمانی خود بپردازند و در نتیجه، کارایی و رضایت مشتریان را افزایش دهند.
بهبود مستمر به معنای تلاش مداوم برای ارتقاء کیفیت و کارایی در سازمانها و فرآیندها است. این مفهوم ریشه در صنعت خودروسازی دهه 1950 دارد و به ویژه با اصل ژاپنی “کایزن” شناخته میشود که به معنای “تغییر به سوی بهتر” است. کایزن بر این اصل تأکید دارد که بهبود باید به صورت تدریجی و در مقیاس کوچک انجام شود. این رویکرد به عنوان یک مسیر پیوسته برای پیشرفت تعریف میشود که هرگز به پایان نمیرسد و به طور مستمر تکرار میشود.
مزایای بهینهسازی فرآیندهای سازمانی بسیار زیاد است. از طریق این رویکرد، سازمانها میتوانند تمامی فرآیندهای خود را سادهسازی کرده و کارایی را افزایش دهند. با بهبود جریانهای کاری، هزینهها کاهش مییابد و محصولات و خدمات بهتر با نیازهای مشتریان هماهنگ میشوند. همچنین، بهبود مستمر به افزایش کیفیت خدمات و کاهش ضایعات در تمامی سطوح کمک میکند.
برای موفقیت در پیادهسازی بهبود مستمر، فرهنگ سازمانی مناسب ضروری است. مدیریت ارشد باید به طور فعال از این فرآیند حمایت کند و دلایل تغییرات را به شیوهای قابل درک برای کارکنان توضیح دهد. در این صورت، تمامی اعضای سازمان میتوانند از نتایج یک فرآیند یادگیری مستمر بهرهمند شوند و به بهبود کلی سازمان کمک کنند. در نهایت، بهبود مستمر نه تنها به عنوان یک استراتژی، بلکه به عنوان یک فرهنگ در سازمانها باید نهادینه شود تا به موفقیتهای پایدار منجر شود.
3 نمونه از بهینهسازی فرآیند کسب و کار+ بهینهسازی فرآیندهای سازمانی
بهینهسازی فرآیندهای سازمانی یک مفهوم کلیدی در مدیریت است که میتواند به بهبود کارایی و کاهش هزینهها کمک کند. برای درک بهتر این مفهوم، بیایید به چند نمونه از نحوه بهینهسازی فرآیندها در صنایع مختلف بپردازیم.
مدیریت فروش در صنعت فروش، زمان به عنوان یک عامل حیاتی شناخته میشود. اگر به سرعت به سرنخها پاسخ ندهید، ممکن است مشتریان بالقوه خود را از دست بدهید. از سوی دیگر، اگر بیش از حد صبر کنید، ممکن است رقبای شما این فرصت را غنیمت بشمارند. فرآیندهای فروش سنتی معمولاً به نمایندگان فروش متکی هستند که از روشهای غریزی یا قالبی برای ایجاد ارتباط با مشتریان استفاده میکنند. این رویکردها اگرچه ممکن است به نتیجه برسند، اما بهینه نیستند.
استفاده از سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) میتواند به تیمهای فروش کمک کند تا فرآیندهای خود را بهینهسازی کنند. این ابزارها قابلیت ردیابی مکالمات و ارائه بینشهای مفید در مورد تاکتیکهای مؤثر برای تبدیل سرنخها را دارند. به عنوان مثال، این سیستمها میتوانند یادآوریهای خودکار برای پیگیری مکالمات ارسال کنند و به نمایندگان فروش کمک کنند تا زمان خود را به بهترین نحو مدیریت کنند.
مدیریت پروژه مدیران پروژه به خوبی با چالشهای بهینهسازی فرآیندهای سازمانی آشنا هستند. بسیاری از پروژهها به دلیل مشکلات کوچک، مانند تأخیر در بازخورد یا عدم وضوح در فرآیندها، با شکست مواجه میشوند. بهینهسازی فرآیندها در این حوزه میتواند شامل ردیابی ریسکها، تعریف مسئولیتها از طریق ماتریس RACI و بهبود ارتباطات بین اعضای تیم باشد. این بهبودها نه تنها در سطح تیم پروژه مفید هستند، بلکه میتوانند به برنامهریزی بهینهسازی فرآیندهای تجاری در سطح کلان نیز کمک کنند.
تیمهای منابع انسانی با حجم زیادی از کارهای اداری، از مدیریت فرآیند استخدام تا سازماندهی فعالیتهای رفاهی، درگیر هستند. این واقعیت که کار آنها تأثیر مستقیم بر زندگی افراد دارد، اهمیت بهینهسازی فرآیندها را دوچندان میکند.
به عنوان مثال، در بهینهسازی فرآیندهای سازمانی ارسال پیشنهادات شغلی، مدیران استخدام ممکن است با چالشهایی مواجه شوند. فرض کنید که یک مدیر استخدام با تعداد زیادی از متقاضیان صحبت کرده است و اکنون میخواهد یک پیشنهاد شغلی به یکی از آنها ارسال کند. اگر این فرآیند به صورت دستی و از طریق ایمیل انجام شود، مدیر ممکن است برای پیدا کردن اطلاعات مورد نیاز، زمان زیادی صرف کند و در این بین، خطر خطا نیز افزایش مییابد.
پیادهسازی یک سیستم مدیریت منابع انسانی کارآمد میتواند به بهینهسازی این فرآیند کمک کند و زمان و انرژی مدیران را صرفهجویی کند. این سیستمها میتوانند اطلاعات متقاضیان را به صورت منظم ذخیره کنند و فرآیند ارسال پیشنهادات را تسهیل نمایند.
بهینهسازی فرآیندهای سازمانی در صنایع مختلف میتواند به بهبود کارایی، کاهش هزینهها و افزایش رضایت مشتریان منجر شود. با توجه به این نمونهها، واضح است که هر صنعتی میتواند از این مفهوم بهرهبرداری کند و به نتایج بهتری دست یابد.
گروه مهندسین مشاور رسا (شرکت راهبران سیستم آتیه) در سال 1386 با اعتقاد به اصل مشتریمداری، توسط آقای دکتر امیر شکاری و با پشتوانه علمی کارشناسان خبره دانشگاهی و صنعتی، با هدف ارائه خدمات در زمینه بهبود عملکرد سازمانها، بنیانگذاری شد. این مجموعه در راستای ارائه خدمات تخصصی و آموزشی به سازمانهای صنعتی و خدماتی، تا کنون موفق به اجرای قریب به 250 پروژه در سیستمهای مدیریت کیفیت و بهبود عملکرد در سطح ملی و بینالمللی و برگزاری بیش از 200000 نفر ساعت دورهی آموزشی مرتبط گردیده است.
راه های ارتباطی
آدرس:
تهران – خیابان سهروردی شمالی کوچه مهاجر پلاک ۳۴واحد ۱